شگفتا وقتی بود نمی دیدم
وقتی می خواند نمی شنیدم
وقتی دیدم که نبود
وقتی شنیدم که نخواند
چه غم انگیز است که وقتی چشمه ای صاف و زلال در برابرت میجوشد و می خواند و مینالد
تو تشنه ی اتش باشی نه اب
و چشمه که خکشید
چشمه که از ان اتش که تو تشنه ی ان بودی بخار شد و به هوا رفت و
اتش کویر را تافت و در خود گداخت
بعد عمری گداختن از غم نبودن کسی که
تا بود از غم نبودن تو میگداخت
سلام . خوبی ؟ وبلاگ خوشگل و نازی داری . دلم نیومد نظر نداده برم . راستی تاحالا شنیدی که میگن مرغ خونه همسایه غازه ؟ به روزیم . اگه دوست داشتی بیا . قربانت / سهیل از وبلا گ گروهی دوست دارم
سلام مری جانم.دلمو که ترکوندی.خیال کردم رفتی شیراز و دیگه خبری ازت نمیشه.خوشحالم که میبینمت.مرمر عزیز چه
با احساس نوشتی هممون همینیم یعنی نه همه همه ولی بیشترمون وقتی که هست نمی بینیمش وقتی رفت تازه میفهمیم چی را از دست دادیم.مری جان از بابت لینک ممنونم
قربانت و در پناه خدا.....................
سلام وبلاگ نازی داری به منم سر بزن موفق باشی
سلام ..آدما زمان حال رو درک نمی کنند . اونوقت به گذشته غبطه می خورند
سلام رسیدن به خیر
مرسی از انتخابت خوشگلت به خاطر متن زیبای دکتر
اینم یه متن از دکتر ((هبوط در کویر ))
((بگذار تا شیطنت عشق چشمان ترا بر عریانی خویش بگشاید
هر چند أنچه معنی جز رنج و پیشانی نباشد
اما کوری را هرگز به خاطر أرامش تحمل مکن ))
پاینده باشی