اگه میدونستی چقدر تنهام هیچ وقت باعث ریختن اشکهام نمی شدی و اگه میدونستی هر روز

اشک میریزم هیچ وقت تنهام نمی ذاشتی




ببخش اگه تو قصه مون  دو رنگ و نامرد نبودم
ببخش که عاشقت بودم خسته و دلسرد نبودم
ببخش که مثل تو نشد خیانتو یاد بگیرم
اگر که گفتم به چشات  بزار واسه تو بمیرم
ببخش اگه تو گریه هام دو رنگی و ریا نبود
اگر که دستام مثل تو با کسی اشنا نبود
ببخش اگه تو عشقمون کم نمی ذاشتم چیزی رو
ببخش که یادم نمیره
اون روزهای پاییزی رو
لیاقت دستای تو بیشتر از این نبود عزیز
نه نمی خوام گریه کنی
برای من اشکی نریز
لیاقت چشمای تو نگاه پاک من نبود 
ببین چی ساختی از منه  مغرور    عاشق   حسود




عشق را تقدیم کسی کن که لایق ان است نه تشنه ی ان زیرا تشنه روزی سیراب
 
می شود