شگفتا وقتی بود نمی دیدم
وقتی می خواند نمی شنیدم
وقتی دیدم که نبود
وقتی شنیدم که نخواند
چه غم انگیز است که وقتی چشمه ای صاف و زلال در برابرت میجوشد و می خواند و مینالد
تو تشنه ی اتش باشی نه اب
و چشمه که خکشید
چشمه که از ان اتش که تو تشنه ی ان بودی بخار شد و به هوا رفت و
اتش کویر را تافت و در خود گداخت
بعد عمری گداختن از غم نبودن کسی که
تا بود از غم نبودن تو میگداخت
سلام به دوستای گلم
می خوام برم نگید که دیوونه ای برای موندن ندارم مونه ای اره دیگه اگه خدا بخواددارم میرم شیراز یعنی یه جوارایی وطن
برام دعا کنین که خیلی داغونم
پست بعدیم اگه خدا بخواد میرخ واسه.........................................................
به قول شادمهر:
دیگه دیدنم محاله
دیگه برگشتم خیاله
سزای کارت همینه
دل از اون نگات بیزاره
البته کاش اینطور بود و برگشتم خیال بود